ف.قاف.

از اینجا شروع شد الف.با ی ما ...

ف.قاف.

از اینجا شروع شد الف.با ی ما ...

تولد


توی این روزهای آشفتگی آدم ها ...

بعد از مدتی به هم ریختگی برنامه ها و بیکاری ها و بی حوصلگی ها و دلتنگی ها.. و خرابکاری ها و بداخلاقی ها و اوقات تلخی های آدم بزرگهای اطرافت ؛

از قشنگترین و هیجان انگیزترین اتفاقاتی که ممکن است بیفتد دور و برت ، و حالت را حسابی زیر و رو کند ، تولد یک زندگی ست ، در همین نزدیکی ، همین آپارتمان شماره 3 .

شیفته تماشای این آدم کوچولو هستم . یک معصومیت شیرین .. پیچیده لای کلی لباس و پتو ! با چشمان پف کرده و مژه های بلند، انگشتان ظریف و ناخن های کشیده .. و پوستی وحشتناک لطیف.. که قلبش مثل گنجشک می تپد.. تند و تند ... و همه را با اخم برانداز می کند.. که قربان صدقه اش می روند !

پدرش از شادی می خواهد تمام شهر را شیرینی بدهد.. و مادر با دیدنش تمام دردها را فراموش می کند ... 


همیشه مسئله دارم با یک نوزاد ... یک پدیده دشوار ، یک معجزه . ذهنم نمی تواند حلش کند . بفهمدش . چرا و چگونه اش را . تولد یک انسان ، یک زندگی دیگر ، همیشه جدید است برایم و به همان اندازه بار اول عجیب و باورنکردنی !


نظرات 12 + ارسال نظر
خاله سحر یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ق.ظ

واییییییییی دلم قش رفتتولد تولد تولدش مبارک
تولده کیه؟؟؟؟
خوش به حالتون نی نی دارینمنم میییی خوااام
دیدی من میام سرمی زنم.حالا هی بگونمیای نمیاییی...دههههههههههههه

:دی! نی نی طبقه پایینیاس !
خیــلی عقشولیه ندیــدیـش ..
این سر زدن به دردت خودت می خوره خاله جون! کامنت ها جای خالی شما را پر نمی کنند !

نازی دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:08 ب.ظ

واای که چقدر قشننه منم دیدمش ,آدم یه حسه غریبی پیدا میکنه وقتی یه نوزاد میبینه وقتی به این فکر میکنم که منم میتونم یه زندگی رو زنده کنم .
راست میگی حس ترس و اشتیاق با هم ،لمس تازگی بکر یه انسان ،متولد کردن یه زنگی .... واقعا معجزس
اینکه تو این ولبشو هنوز خدا به ما امیدوار که نعمتهاشو به ما ارزونی میکنه معجزس ،نه؟

آره واقعا . خیلی امیدواره به بشر !
آره تو هم میتونی ! سالم و صالحش رو خدا بهت بده :) چه خوبه که من خاله ش می شم !
پدیده ست ! فکر کردن به عظمت این کوچولو خیلی می ترسونتم ! و یاد این کلام ... فبای ءالاء ربکما تکذبان !؟

خاله سحر سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:07 ب.ظ

جای خالی منوهیچی نمی تونه پرکنه
ایشاالله قسمت خودت فتانه یعنی شود من اون روزو ببینم فکرکنم بچه توام از اون بچه های ناز خوردنی می شه...
هر بچه ای با اومدنش یادما می ندازه که هنوز هم امیدی هست...خدا این هدیه های نازوکوچولورواز ماها نگیره...ایشاالله اون نی نی کوچولوتونم زیرسایه خدامامان باباش باشه وسالم وصالح...

مامان قربونش بره !
تو تا آخر عمر ینی بیخ ریش مایی !؟ خدااا فکر کنم آخرم بیای همسایه یا فامیل(!) ما بشی سحر! .. مث بختک افتادی رو زندگی ما ول کنم نیستی !
جای خالیتو ولی هیچی پر نمی کنه ! یه دونه باشی ! :دی!

خاله سحر چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:15 ق.ظ

دیگه بالاخرا باید بیخ ریش یکی باشم دیگه....چه بهتر آدم خوبشوانتخاب کنه بهش بد نگذره.ما هم این کاروکردیم...توام باید از همنشینی با من لذت برده و به خود ببالی.

بــله ! بدم نمی گی !
چاره چیه دیگه
به خودم می بالم !!

[ بدون نام ] شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:55 ب.ظ

سلااااااااااااااااااام.این در مورده نی نی ما نوشته !!!
یعنی در مورده نی نی ما نوشتی مهندس !!!
اینقده خوشگله .
دوسش دارم!!عکسش هم توی وبلاگم گذاشتم .
خدا یه بابای بچه ی خوب ،نه از این پفکی ها و پشت بندش یه نی نی خوب و صالح قسمتت کنه .
نی نی آوردن سخت نیست .درست تربیت کردنش مشکله .
دوستت دارم .

سلام . نی نی خودمون!
مهندس دیگه قدیمی شد! گذشت اون دوران! :دی! هـــی جوونی!
ایشالا همه با هم!
بله حق با شماست !
من بیــشتر

نعیمه ذریعه شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:59 ب.ظ http://abrobaa.blogsky.com

یادم رفت !
من خاله ی نی نی هستم !وبلاگ ابر و باد !
البت واسه بینندگان وبلاگ نوشتما .
اگرنه هر روز ما روی گل دختر خاله رو میبینیم .

اینجا، تبلیغ تو روز روشن !؟ حق و حقوق ما چی !؟
فدات شم! آدرستم که اشتباه گذاشتی!:دی! دوستان از لینک اون بقل مراجعه کنین! با تشکر!
قربونت ... خودت گلی عزیز :*

[ بدون نام ] شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:58 ب.ظ

وااااااای!!!!
دی آخرش یادم رفت !!!!
abrobaad.blogsky.com

اسمتو یادت رفت ایندفه :دی!
نچ نچ ! حواس ندارن این جوونا!

سحر جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:10 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

آخی ..
منم عاشق بچه ام
ولی از دو سه ماهگی به بعد
آخه اولش یه جوریه
رفتم توی فکر ..چه جوریه این تولد ؟ دلم میخواست نوزادی خودم و احساساتم رو یادم می اومد !

سلام سحری :) صفا اوردی !
آره خب بعدا دوست داشتنی تر می شه
من نیستم اون موقع ولی عوضش میرم یه جایی که بشه از طبقه هشتم ساختموناش چیزای قشنگی رو دید! :)
آره منم خیلی به این فکر می کنم ..که چی فکر می کنه راجع به ما ... چی حس می کنه .. چی می بینه تو خواباش که می خنده ... نمیدونم

مامان سما چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:22 ب.ظ

ای دوووونم نی نی
قدمش مبارک....
تولد یه انسان برای منم همیشه جدید و شگفتی هاش باور نکردنیه اصن یه وضی باهوشه این بچه مخصوصا وقتی صدا و بوی پدر و مادرش رو تشخیص میده و عکس العمل نشون میده من حال میکنم

ممنون ..
آره نمی دونی چه لبخندی می زنه مامانش که بغلش می کنه ! عاااشقشم ینی !

مامان سما چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:23 ب.ظ

اینو یادم رفت بگم نوشته ات بوی زندگی میده حــــــــــــــــــــال کردم

اصن این پدیده زندگی رو یاد آدم میاره ... همه چی تازه می شه انگار !
نوش جان ! :)

فاطمه شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:54 ب.ظ http://amtis26.mihanblog.com

واقعاپدیده ی قشنگیه متولدشدن یه موجودمعصوم.
یه طراوت قشنگی زیرپوستت میدوه وقتی بهش فکرمیکنی
ممنون ازحضورت دوست گلم
کارخیلی سختیه40شبانه روزبی گناه بودن وموندن
انشالله خداهمه مون روکمک میکنه
یامهدی

سلام خانومی
من ممنونم .
سخته ... اما توکل بر خدا
برای هم دعا کنیم ... ان شاء الله می تونیم :)

فاطمه دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:13 ب.ظ http://amtis26.mihanblog.com

دیگر شده ام دچار وسواس بیا
بدجور به عصر جمعه حساس بیا
گفتی به عموی خود ارادت داری
این بار قسم به دست عباس بیا
راه های ترک گناه چیه؟
منتظرنظرتون هستم
یامهدی[گل]

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد