ف.قاف.

از اینجا شروع شد الف.با ی ما ...

ف.قاف.

از اینجا شروع شد الف.با ی ما ...

ادامه زندگی ..!


ایست گاه بدی نبود "کنکور" !


هر چند من با وجود خلق و خو هایی مثل شمرده شمرده حرف زدن و لقمه لقمه غذا خوردن ، کلا برای عبور از چنین توقف هایی عجولم ...

مخصوصا وقتی کلی آدم دیگر مثل تو در ایستگاه باشند و متقاضی بلیت همان قطار، و واگن ها کفاف همه را ندهند ؛ و به ضرب و زور بخواهی در اولویت ها قرار بگیری که سوار همین قطار بشوی و بروی مرحله بعد ! ـ یعنی ایستگاه بعد! ـ

البته خیلی از مسافران مشتاق سفر نمیدانند ایستگاه بعد کجاست ؛ تلاششان فقط برای این است که در این ایستگاه نمانند ! بعضی هم فقط مناظر شگفت انگیز مسیر را دوست دارند ! ـ که البته این اصل مهمی ست ! تا ایستگاه بعد راه زیادی درپیش است ـ بعضی هم بعد از سوار شدن می فهمند اشتباهی سوار شده اند و ممکن است گم شوند ! و عده ای از این دسته با بی خیالی طی می کنند ! اما من ، با وجود آرامشی که عموم مردم در اولین ملاقات ها به نمودش در چهره ام اذعان دارند !، آدم کم تحملیم !

این بود که ترمز اضطراری را کشیدم و با وجود همه مصائب! و سختی ها تا خود ایستگاه پیاده برگشتم و دوباره تقاضای صدور بلیت دادم و حالا یکی دو ماهی باید همین حوالی پرسه بزنم تا اگر جایی برایم بود ، صدایم بزنند !


کلی کار نیمه تمام و کتاب نخوانده و فکر های نپخته ریخته ام در چمدانم . که در طول مسیر که بیکارم (!) به آنها رسیدگی کنم ...